تاریخچه جنگل آموزشی و پژوهشی خیرود کنار
تاریخچه جنگل دانشکده – به قلم زنده یاد استاد دکتر نصرت ا... ساریخانی (مقدماتی)
جنگل دانشکده به عنوان جنگل تعلیماتی تحقیقاتی یا آموزشی- پژوهشی از طرف تیم استادان خارجی و بخصوص با تلاش پرفسور هانس گلایزر انتخاب شد. آقای پرفسور گلایزر قبل از آن نیز (سال 1338 شمسی) در ایجاد یک جنگل نمونه با جنبه های آموزشی و پژوهشی به صورت یک واحد مدیریتی به نام جنگل لوه اقدام نموده بود. جنگل لوه به مساحت 12000 هکتار در فاصله چهل کیلومتری غرب پارک گلستان قرار داشت که بعدها پس از عزیمت او به اروپا به پیمانکاری سپرده شده و اهداف او ناتمام ماند. اتفاقا درآن زمان اینجانب (نویسنده) معاون ایشان در طرح لوه بود.
در اوایل سالهای دهه چهل جنگل خیرود (جنگل دانشکده) از طرف سازمان جنگلها و مراتع به مدت سی سال به دانشکده واگذار شد و سپس برحسب مورد برای مدت سی سال دیگر تمدید گردید. کلیه مقدمات کار آماده بود ولی ریاست وقت دانشکده عقیده داشت گرفتن این جنگل با توجه به مشکلات مدیریتی و بخصوص مالی، کار درستی نیست و در نتیجه عاطل و باطل خواهد ماند و این بار حیثیت دپارتمان جنگل (نام اولیه گروه جنگلداری در بطن دانشکده کشاورزی که بعدها به دانشکده جنگلداری و سپس دانشکده منابع طبیعی تغییر نام یافت) سازگار نیست. اینجانب بالعکس معتقد بودم که این جنگل از ضروریات مهم برای دپارتمان تازه تاسیس است زیرا در صورت فقدان جنگل تحقیقاتی و تعلیماتی مثل گروه پزشکی بدون بیمارستان وآموزش های بالینی و امکان پژوهش خواهیم بود.
در اواسط دهه چهل، پس از تنظیم قراردادها و اساسنامه، جنگل به دانشکده واگذار شد. در سال 1346 اینجانب به سمت رئیس و مسئول جنگل دانشکده انتخاب شدم. گویا قرار بود کسی که در تحویل گرفتن جنگل توسط دانشکده اصرار داشت، با دست خالی مسئولیت حفاظت، بهره برداری و مدیریت آن را به عهده بگیرد. برای مدیریت جنگل هیچگونه بودجه و پرسنلی وجود نداشت.
مسائلی که در پیش بودند عبارت بودند از:
الف) کاهش عوارض و بهره مالکانه
برای یک جنگلی که در آن سودجویی و برش های خارج از روال و سرمایه اولیه وجود نداشت، پرداخت عوارض معمول امکان پذیر نبود (برداشت کم از درختان نامرغوب تر!). در آن زمان واحدهای مدیریتی دیگری به دست بخش خصوصی و پیمانکاران در حال اجرا بود که به قیمت برداشت های غیراصولی، بهگزینی و برداشت های زیاد و متمرکز در دانگ واحد، سودهای کلان می بردند و در ازای آن بهره مالکانه هایی رقابتی در حدود 20% (کمتر یا بیشتر) می پرداختند.
درباره کاهش هزینه های عوارض و بهره مالکانه توانستم با کمک مرحوم مهندس قاسمزاده که درآن هنگام رئیس شورای جنگل و از همکاران قدیمی اینجانب بودند رقم کلی 5/4% را در قرارداد به ثبت برسانم که کمک شایانی به دانشکده بود.
ب) تامین بودجه و پرسنل
در سالهای قبل از 1354 امکانات مالی دولت بسیار ضعیف و به همین دلیل استخدام کارمند جدید چه متخصص و چه اداری ممنوع بود. می دانیم از سال 1354 با بالا رفتن ناگهانی قیمت نفت در هر بشکه امکانات مالی دولت بسیار افزایش یافت. گذشته از تنگناها برای استخدام افراد که در محل و در جنگل چرخهای این کار بزرگ را به راه بیاندازند، بودجه ای نیز وجود نداشت زیرا نه دانشگاه دیناری کمک می کرد و نه سازمان جنگلها و مراتع. پس از دریافت حکم به سمت رئیس و مسئول جنگل دانشکده به نوشتن و فرستادن نامه هایی در سطوح بین المللی برای دریافت کمک پرنسل نمودم، ازطریق سپاه صلح جهانی درآن زمان تشکیلاتی به نام سپاه صلح جهانی به وجود آمده بود که برای آن قرار بود سربازان دارای تخصص های مختلف درصورت تمایل خودشان و تقاضای کشوری دیگر، دوره خدمت را در آن سامان و خارج از کشور خود انجام دهند. از کشورهای که با آنها از طریق یا سپاه جهانی مکاتبه شد، سه کشور آمریکا، سوئیس و ژاپن جواب مثبت دادند و سه نفر به نام های باب براون از ایالات متحده، کاگی یاما از ژاپن و فیلیپ ملان از سوئیس به ایران و خیرود نوشهر اعزام شدند. باب براون یک مهندس فارغ التحصیل از غرب آمریکا که پس از سه سال کار ارزنده و صادقانه و همکاری با اینجانب به آمریکا بازگشت. کاگی یاما یک تکنسین مجرب بود که او نیز سه سال خدمت کرد. فیلیپ ملان یک مهندس تازه فارغ التحصیل از سوئیس بود و او هم در حدود سه سال همکاری خوبی داشت. با داشتن سه پرسنل شایسته، مدیریت جنگل حالتی جدی تر و ممکن تر به خود گرفت. قدم بعدی تامین بودجه های موردنیاز بود. برای این کار دو سازمان یکی ایرانی و دیگری بین المللی می توانست مطرح باشد: یکی سازمان برنامه و بودجه و دیگری سازمان خواروبار جهانی. در مذاکرات با سازمان برنامه و بودجه اهمیت مسئله تشکیل دپارتمان و بعد دانشگاه جنگل را توضیح می دادم و این واقعیت که سازمان ملل و دولت های خارجی کمک های شایانی نموده اند، ذکر این حقیقت که بنای سازمان برنامه و بودجه به خاطر کمک به چنین طرح ها و پروژه هایی است آنها باید لاقل با تاسی از فائو و کشورهای خارجی در راه اندازی طرح و جنگل خیرودکنار کمک نمایند. بالاخره موفق به دریافت کمک هایی برای جنگل از این سازمان شدم. چنانکه گفته اند سخن کز دل برون آید نشنید لاجرم بر دل. درضمن با مسئولین فائو مکاتباتی انجام گرفت. به این مضمون که کمک های آنها در تاسیس دپارتمان جنگل موفق ولی در تکمیل واحدهای جانبی از جمله آزمایشگاه ها و جنگل تعلیماتی و تحقیقاتی ناکافی و نارساست و در نتیجه آنها نیز مانند سازمان برنامه و بودجه خودمان قول های مساعدی دادند زیرا درک مسئله برای آنها آسان تر نیز بود، به هر یک از این کمک ها، چه از طرف سازمان برنامه و بودجه آن زمان و چه از طرف سازمان خوار و بار جهانی در جای خود اشاره خواهد شد. دراین جا ذکر این نکته لازم است که این کمک ها به تدریج و به تناسب هرم ورد و طرح (مثلا راه، ساختمان، خرید ماشین و ...) که به تصویب می رسید و مورد موافقت قرار می گرفت، با دادن اعتبار اجرایی انجام می گرفت.
ج) راه های جنگلی
مسلم است بدون راه و به طور اخص شبکه راه جنگلی هیچگونه اقدامی در جهت حفاظت، مدیریت و بهره برداری ازجنگل نمی توان انجام داد. در مورد طراحی مسیر راه های جنگلی به طور منفرد، دانشجویان رشته جنگل حتی قبل از واگذاری جنگل به دانشکده در عملیات تابستانه و اغلب با سرپرستی خود اینجانب مشغول به کار می شدند. این عملیات همراه با عملیات درسی جنگلداری و جنگل شناسی در هر تابستان در نقاط مختلف جنگلی، بخصوص جنگل های شمال (گاه خارج از شمال مانند یاسوج) انجام می گرفت. ازسال 1346 که جنگل دانشکده تحت سرپرستی اینجانب قرارگرفت، بیشتر عملیات فوق و بخصوص عملیات طراحی راه به جنگل دانشکده منتقل گردید. در سالهای قبل بیشتر جنگل و سنگان گرگان (شصت کلا وغیره) و ... مطرح بودند و البته در جنگ خیرود نیز عملیات انجام می گرفت. به هرتقدیر در آن زمان از شبکه راه جنگلی بحثی نبود. درآن هنگام (1343) تنها دو مسیر منفرد نفوذی برای جنگل دانشکده پیش بینی شده به شرح زیر:
اول مسیر بندپی، توسط پرفسور اتر و همکارش (به نقشه پیوست مسیر راه ها مراجعه شود). این مسیرخاکی در آن زمان ازکنار راه آسفالته کناره در مجاورت دریا و پل معلق جدا می شد و حدود 500 متر در امتداد ساحل رودخانه خیرود به سمت جنوب و جنگل کشیده شده بود و از آنجا از امتداد رود جدا و به سمت شرق می رفت تا به ده بندپی برسد. از ده بندپی مسیر طراحی شده توسط پرفسور اتر با شیب ده درصد از باغات مرکبات و زمین های خصوصی زیادی عبور می نمود (به سمت غرب) و پس از رسیدن به تخت صدر در ارتفاع 217 متری به سمت جنوب قله پاتم ادامه یافت و پس از گذشتن از شیب های بسیار تند و تعدادی دره و یال های فرعی پرشیب به گاوسرای پاتم می رسید و می توانست از آنجا در ارتفاع حدود 320 متر به نقطه زین مانند برسد و وارد عرصه های جنگلی بشود.
دوم مسیر خیرود (توسط پرفسور گلایز و اینجانب به عنوان همکار ایشان) این مسیر ابتدا و در500 متراول با مسیر اول منطبق بود و سپس (ازمحل گردش مسیراول به سمت شرق و بندپی) از آن جدا شده به سمت جنوب و از ساحل خیرود تا مرز جنگل ادامه می یافت. از این نقطه به سمت شرق کشیده شده و پس از عبور از مجاورت ساختمان خوابگاه فعلی تا گورستان تازه تاسیس خیرود (که البته قابل استفاده برای دفن هم نیست) ادامه می یافت و از آنجا به سمت غرب دریک پیچ 180 درجه برمی گشت تا به نزدیکی پیچ غلتک برسد و از این پیچ تا نقطه زین (ارتفاع 320 متر) در مسیر فعلی که شناخته شده است ادامه می یافت. پس از مراجعت آقای پروفسور گلایز این طرح را نیز به دلیل خطر بروز سیل و تخریب مسیر راه نفوذی به جنگل (در کنار مسیر خیرود) و قطع ارتباط دائم به صورتی که امروز موجود است اصلاح نمودم. لازم به ذکر است در طی سالهایی که برای راه اندازی آن مسئولیت آن را پذیرفتم (حدود شش سال) و در طی سالهای بعد که طراحی راه های جنگلی وبرنامه ریزی شبکه را ه های جنگلی را تدریس می نمودم شبکه اصلی راه های جنگلی در تمام سری های هفتگانه را طراحی نمودم. در طراحی و ردیابی و تهیه پروژه راه های سری پاتم و نم خانه در قالب برنامه ریزی شبکه راه در این سری ها از وجود دانشجویان در عملیات تابستانه درس جاده سازی 1 استفاده می نمودم. آقای دکتر مجنونیان را که در آن زمان عنوان مهندسی داشتند نیز به عنوان همکار اغلب همراه داشتم. به این ترتیب تهیه پروژه راه های سری پاتم به همراهی تعداد زیادی دانشجویان سالهای مختلف و همکاران ایرانی وخارجی وتعدادی کارگران بسیار زبده و علاقمند و تیزهوش (مانند رضی، رحمان، کامران، حسن کیا، علی و...) به انجام رسید که شامل چند مسیر انشعابی و فرعی نیز هست. لازم به توضیح است که شروع ساختمان راه از ابتدای قبول مسئولیت به دو دلیل مسئله ای جدی و لازم بود. اولا اینکه بدون راه، همانطور که گفته شد، هیچگونه فعالیت منظم دیگری امکان پذیر نیست و درثانی به دیل اینکه با شروع ساختن راه، مسئله جنگل به صورت واقعی تری جلوه می نمود و قابل دید بود. به همین دلیل، ساختمان راه را از همان ابتدای کار با استخدام تعداد معدودی کارگر با دست خالی و دیلم و بیل و کلنگ آغاز نمودیم. خاطرم هست چاله های با پتک و دیلم در دل سنگ حفر می شد و برای انفجار از چند گونی باروت که از پارچین خریده و به محل برده بودم و فتیله های معمولی استفاده می شد. تا رسیدن مقداری کمک (مثلا به عاریه گرفتن کمپرسور استانداری مازندران) و تصویب بودجه ها حدود یک کیلومتر از راه (تا نزدیکی پیچ دوم) با دست کارگران مشتاق ساخته شد.